تفاوت وابستگی و دلبستگی AMS

آمار مطالب

کل مطالب : 26
کل نظرات : 0

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 7

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 52
باردید دیروز : 67
بازدید هفته : 201
بازدید ماه : 201
بازدید سال : 798
بازدید کلی : 14498

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان Ravanyar و آدرس nedpsych.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
اصطلاح شناسی روانشتاسی
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : N.Saadati-AM.Sabbagh
تاریخ : پنج شنبه 30 شهريور 1396
نظرات

ریشه بسیاری از مشکلات موجود در روابط افراد به این مسئله باز می‌گردد که آنها وابستگی و دلبستگی رابا یکدیگر اشتباه می‌گیرند. وقتی افراد قادر به شناسایی نشانه‌های وابستگی بیمارگونه نباشند ، هم در شناخت خود و هم در شناخت و انتخاب طرف مقابلشان دچار اشتباه خواهند شد ، از اینرو در این مقاله ابتدا به تعریف وابستگی ودلبستگی ،وسپس نشانهای وابستگی ودر آخر به شرح چند تفاوت مهم میان این دو مفهوم پرداخته‌ایم امید است که این مقاله مارا در درک بهتراین دو واژه یاری کند .

تعریف وابستگی ووابستگی:

برای نشان دادن تفاوت دلبستگی با وابستگی ابتدا باید از هر کدام تعریفی اجمالی داشت.

وابستگی به هر عامل وابسته‌كننده‌ای مانند انسان‌های ديگر، موقعيت، پول و ثروت، مقام و شهرت ، موادمخدر و حتی خانواده و دوستان و... گفته می‌شود كه در صورت از دست دادن آنها آرامش، هويت، استقلال، رهايی و سلامت جسمی و روانی خود را از دست می‌دهيم.

دلبستگی عبارت است از داشتن پیوندی عاطفی با فردی دیگر که آن فرد میتواند از اعضای خانواده، دوستان و یا هر شخص دیگری که با او رابطه ای احساسی و عاطفی داریم باشد. دلبستگی باعث پایداری در روابط بین فردی می گردد.

جان بالبی، روان شناس، دلبستگی را «ارتباط روانی پایدار بین دو انسان» تعریف کرده است. می‌توان گفت پیوند نیز به فرایند به وجود آمدن دلبستگی کمک می‌کند که در اینجا پیوند یک‌سری رفتارهایی‌ست که به رابطه عاطفی بین دو نفر ختم می‌شود و در نتیجه دلبستگی به وجود می‌آید.

نشانه‌های وابستگی :

۱-فقدان احساس ارزشمندی
از نشانه‌های عمده وابستگی، نداشتن احساس ارزشمندی است. در وابستگی، ارزش، لياقت و شايستگی فرد وابسته را ديگران تعيين و تاييد می‌كنند. يعني فرد در صورت از دست دادن آن عامل يا آن رابطه، و عدم تاييد، تحسین و تصدیق از سوی مقابل، احساس ناتوانی، حقارت و عدم ارزشمندی مي‌كند. اين فرد چون توانمندی‌های خود را نشناخته و آنها را باور ندارد گمان می کند بدون حضور ديگران نمی‌تواند به خواسته‌های خود برسد.

۲-ترس و ناامنی
از ديگر نشانه‌ها ترس و ناامنی است. در يك عشق حقيقی تنش و ترس وجود ندارد اما يك فرد وابسته هميشه در ترس و وحشت به سر می‌برد.

۳- اضطراب
اضطراب عامل اصلی وابستگی است. در واقع در زیر نقاب شخصیت وابسته، اضطراب بالایی وجود دارد. به همين علت فرد وابسته می‌خواهد برای پنهان کردن و یا کنترل این اضطراب به فرد دیگری متکی باشد تا در دامنه این اتکا، در تصمیم‌گیری و ديگر نيازهای عاطفی و اجتماعی، اضطراب خود را کنترل کند. فرد وابسته نمی‌تواند به تنهایی پروژه‌های شخصی‌اش را شروع کند چون اضطراب باعث می‌شود اعتماد‌به‌نفس خود را از دست بدهد. بنابراين او مدام خودش را مورد قضاوت قرار داده یا از آن ترس دارد كه ديگران درباره او چه قضاوتی می‌كنند. اين ترس باعث مي‌شود برای شروع هر کاری به دیگری متکی باشد. از سوی دیگر فرد وابسته ممکن است خودش را بصورت یک فرد حمایتگر نشان دهد دراین حالت او به صورت داوطلبانه از فرد یا افرادی حمایت کند اما در واقع او بخاطر استرسها وترسهای خودش است که سعی می کندتا با حمایت افراطی از دیگران ،وابستگی بیمار گونه خودش را ارضا کند.

۴- ترس از رها شدن
اگر کسی در یک رابطه احساس ترس و عدم امنیت کند و دائماً فکر از دست دادن یار خود باشد، ناخودآگاه وابسته می‌شود. افراد وابسته، ناراحتی خود را از مسئله یا رفتاری بروز نمی‌دهند چون تصورشان بر این است که طرف مقابل آنها را به سادگی کنار گذاشته و رها خواهد کرد. در روابط عاشقانه وابستگی همراه با ترس از دست دادن طرف مقابل باعث می‌شود افراد از خیلی رفتارها و اعتقادات خود به نفع دیگری دست بکشند.

۵- حسادت، كنترل افراطی و محدود کردن آزادی
وابستگی آفتی بزرگ است که یک رابطه را به ناكامی می‌کشاند، زيرا انسان وابسته همواره فرد مقابل را وادار ميیكند به خاطر او، افكار و عقايد و نوع زندگی خودش را عوض كرده و به‌طور كلی طبق نظر او زندگی كند. مسلما چنين فردی هرگز نمی‌تواند عشق خود را همان‌طور كه هست بپذيرد و او را دوست داشته باشد.

۶- نوعی نیاز عاطفی و روانی
وابستگی نوعی نیاز عاطفی و روانی به فرد دیگری است که بدون وجود او فرد وابسته، در زندگی‌اش دچار مشکل می‌شود. در واقع فرد وابسته از آن جهت به دیگران وابسته می‌شود که گمان می‌کند بدون حضور دیگری نمی‌تواند تعادل رواني داشته باشد و تمام زندگی او را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد اين است كه مانع هويت و فرديت‌یابی او می‌شود.
فرد وابسته به دیگران تکیه كرده و از توانايی فكر و انديشه خود استفاده نمی كند. او بدون فکر در تمامی امور زندگی از دیگران تقلید کرده و از آنها فرمانبرداری می‌کند.

۷- ناتوانی در تصمیم گیری
از ديگر نشانه‌های وابستگی ناتوانی در تصميم‌گيری است. فرد وابسته در تصمیم‌گیری‌های روزمره‌اش با مشکل مواجه است. در حقيقت او برای تصمیم‌گیری نیاز به كسی دارد تا به او اطمينان دهد كارش درست است.

۸- عدم مسئولیت
از علایم ديگر وابستگی عدم مسئوليت‌پذيری است، در واقع فردی که وابسته است نمی‌تواند فردی مسوولیت‌پذیر باشد و در بیشتر مواقع چون می‌ترسد نمی‌تواند مخالفتش را با ديگران بیان کند، بنابراين تبديل به فردی بله‌گو خواهد شد.

۹- پذیرش مشروط و غیر مشروط
فرد وابسته دوست دارد که همه چیز طبق خواسته و نظراو پیش رود و به دلیل عدم اجراء و تایید آن، احساس می‌کند در زندگی طرف خود زیادی است وگیج و سردرگم می‌شود. همچنین کسانی که وابسته هستند در اتفاقات زود از کوره در رفته وعکس‌العمل‌های تکانشی از خود نشان داده و پشیمان میشوند.

۱۰- احساسات افراطی
در دلبستگی شدت احساسات مثبت و منفی نسبت به معشوق در حد تعادل قرار دارد.
اما در وابستگی، احساسات شدید و غیرقابل کنترل نسبت به معشوق مشاهده می‌شود. افراد وابسته وقتی مهربان می‌شوند بسیار لطیف و خواستنی هستند اما وای به حال زمانیکه آنها نسبت به طرف مقابل خشمگین شوند. همیشه این نکته را به خاطر بسپارید: کسانیکه محبت بیش از حدی به کسی می کنند، خشمشان نیز به آن کس بیش از حد می‌باشد.

۱۱- ایجاد احساس گناه در دیگری، برای جلب رضایت اجباری
دراین حالت، دیگری را مسئول رضایت، شادی یا رفاه و خوشبختی خود می‌داند. کاملاً به او تکیه می‌دهد، به این مفهوم که او را مسئول تحقق نیازها ، ترجیحات، خواسته‌‌ها و ناکامی‌های خودش می داند. اگرنتواند توجه او را دریافت کند یا به جسمی بی‌جان یا مرده‌ای متحرک تبدیل می‌شود و یا ممکن است از شیوه‌ای منفعلانه‌تر استفاده کند و او را با سخنانی عجیب مورد سرزنش وملامت قرار دهد تا از روی احساس گناه و ترحم، مجبور به پاسخی مثبت به اوشود.
این نوع وابستگی ممکن است فردرا وادار کند تا از ابزارهایی مانند تهدید به خودزنی یاخودکشی و امثالهم، برای مجبور کردن طرف مقابل وکوتاه آمدن او استفاده کند.

۱۲- گرفتن حق انتخاب و « نه» از او
در حالت‌هایی که هر نوع پاسخ منفی‌اش را نادیده می‌گیرد، به شکلی وانمود می‌کند که انگار اوهیچ حقی برای طرد کردن وی ندارد.

۱۳- اذیت وآزار وتهدید طرف مقابل
احساس حسادت و بی‌اعتمادی به زمین و زمان در وجودش موج می‌زند؛ پس به عذاب ، آزار و تهدیداو می‌ پردازد و دست به هر ترفندی می‌زند تا او را وادار به دوست داشتن خود کند. در چنین مواردی دیگر عشق و دوست داشتن رنگ می‌بازد و انتقام و کینه‌توزی عمیقی، جایگزین آن می‌شود.

تفاوتهای وابستگی ودلبستگی :

۱-معمولا دلبستگی از وابستگی عاقلانه‌تر و منطقی‌تر است چون بعد از یک رابطه منطقی به وجود می‌آید ولی در وابستگی رابطه منطقی وجود ندارد و بر اثر احساسات و هیجانات زود‌گذر وکمبودهای درونی فرد شکل می‌گیرد.
دلبستگی بین دو نفر، چه بین دو دوست باشد و چه بین دو فردی که تصمیم به ازدواج دارند، با یک پروسه شناختی شروع می‌شود و وقتی اشخاص از لحاظ فکری و احساسی به هم شباهت دارند، مکمل احساسی و اجتماعی هم می‌شوند. گاهی هم به دلیل رابطه حمایتی که بین دو شخص وجود دارد، دلبستگی به وجود می‌آید. مثل رابطه والد با فرزند خود که به دلیل نیازی که فرزند دارد و حمایت‌های عاطفی، اجتماعی که به او می‌شود، دلبستگی زیادی به والدین خود پیدا خواهد کرد..
از سوی دیگر میتوان گفت وابستگی فقط بین دو فرد رخ نمی‌دهد بلکه در واقع در سطوحی بسیار ظریفتر از آنچه فکر می کنید در حال وقوع است.شما ممکن است به یادگاریهایی که دارید یا هدایایی که به شما داده‌اند وابسته شوید و نخواهید که آنها را از دست بدهید و چون گنج نگه اشان دارید.

۲-وابستگی به رابطه ای اشاره ميشود كه در آن وجود يك فرد به طرفش بستگی دارد .
يعنی تونلی نگاه كردن ، يعنی افراط و انكار واقعيت ...مثلا : "اگر تو نباشی من ميميرم" .
وقتی فردی آنقدر مجذوب کسی یا چیزی باشد که بدون آن نتواند به زندگی خود ادامه دهد به وابستگی تعبیر می‌شود.

اما دلبستگی یک پیوند یا احساس عاطفی عمیق و برخاسته از آگاهی، شناخت و نهایتا عشق است. دلبستگی ایمنی که می‌تواند به یک عشق سالم برسد رابطه‌ای خاص و پایدار بین دو نفر است که به واسطه خواستن یکدیگر، آن دو به هم نزدیک میشو‌ند و هر دو تمایل به ادامه ارتباط دارند نه اینکه موجودیت یک نفر به طرف مقابلش بستگی داشته باشد.

۳-تفاوت مهم دیگر دلبستگی با وابستگی این است که در دلبستگی به سختی می‌توان رابطه را قطع و رابطه جدیدی را شروع کرد و گاهی اصلا نمی‌توان رابطه‌ای را جایگزین رابطه قبلی کرد. اما در وابستگی به راحتی می‌توان رابطه‌ای جدید را جایگزین کرد چون هیچ حالت احساسی در آن وجود ندارد. مثلا فردی که کارمند یک شرکت است، به آن شرکت وابستگی مالی و کاری دارد اما شاید دلبستگی کمی داشته باشد چون پس از اخراج از کار و یا انصراف از ادامه آن، به راحتی می‌تواند وابستگی را با شروع کار در محلی دیگر جبران کند. پس می‌توان گفت دلبستگی معنوی‌تر و احساسی‌تر و وابستگی مادی‌تر و غیر‌احساسی‌تر و بیشتر بر اساس عادت است.

۴- دلبستگی به شخص احساس اعتماد بنفس ، استقلال ،رهایی ،آرامش ، امنیت ، هویت ، صمیمیت ، عشق ،شعف، می‌دهد.
اما وابستگی آزادی را از شخص می‌گیرد.
وابستگی مكانيزم مرضی است كه بر اساس نياز و ترس و احساس تنهایی ، حقارت، عدم امنيت و عدم كنترل احساسات شكل ميگيرد .

۵- در دلبستگی ، احساس تعلق وجود دارد اما در وابستگی احساس تملک وجود دارد. افراد ناایمن به علت ترس درونی از تنها ماندن و از دست دادن طرفشان، خود را مالک طرفشان می‌دانند تا با این هذیان غیر واقعی احساس آرامش کنند.

۶- در وابستگی نوعی عشق خودخواهانه و ترس از دست دادن وجوددارد و مانع از استقلال و رشد طرف مقابل و خودفرد ميشود ، چنان كه میخواهيم طرف مقابل را تغيير دهيم ..و به او حق انتخاب نمی دهيم .

اما دلبستگی نوع عشق ، دگر خواهانه است . در دلبستگی، طرفين به افكار و عقايد هم احترام گذاشته و در يك فضای آزاد به يكديگر اجازه رشد می دهند. از نشانه‌های يك عاشق واقعی اين است كه معشوق خود را آزاد می‌گذارد و بدون انتظار، كنترل و حسادت به او عشق می‌ورزد.

۷- افراد وابسته استقلال شخصی نداشته و معمولا هیچ کاری را به تنهایی انجام نمی‌دهند. آنها برای تمام تصمیم‌گیری‌های زندگی خود از طرف مقابلشان نظرخواهی می‌کنند. البته این متفاوت از مشورت کردن است. درواقع فرد وابسته، تمام کارها و انتخاباتش از روی اجبار و براساس رضایت طرف مقابل است.

۸- وابستگی مانع رشد خود ودیگری است .دلبستگی موجب رشد خود ودیکریست . افراد وابسته معمولا به دنبال آن هستند که طرف مقابلشان به هیچ چیز غیر از آنها فکر نکند. بنابراین از رشد فکری و اجتماعی او جلوگیری می‌کنند و از عشق برای معشوقشان یک قفس آزار دهنده می‌سازند.

۹- دلبستگی عشق می‌آفریند و وابستگی خشم
وابستگی عشق مشروط است ، و دلبستگی عشق بلا عوض است .
دلبستگی تجربه‌ای است که اگر روند طبیعی‌اش را طی کند، عشق را به ارمغان می‌آورد. عشق در اینجا، احساسی بزرگ به موجودی است که خرسندی ما را فراهم می‌آورد، عشق تجربه عاطفی عمیق و پیچیده‌ای که در آن چندین احساس، همزمان دریافت می‌شود. احساساتی مانند شادی، خواستن کسی، محبت، اعتماد به نفس و بسیاری دیگر. روابطی که بر پایه عشق واقعی استوارند، رضایت‌بخش، محکم و ناگسستنی باقی می‌مانند. اما یادمان نرود، که آنروی عشق خشم یا تنفر می‌باشد، که می‌تواند بسیار آسیب‌ زا باشد .

۱۰- دلبستگی وعشق ساز و کاری طبیعی برای سلامت روانی و بقاء بشریت است اما وابسته بودن، مکانیزمی مرضی و بیمارگونه است. غیرمنطقی بودن و دادن باج‌ از ویژگی‌های افراد وابسته است که به اشتباه گاهی به عشق تعبیر می‌شودامااین رفتارها نوعی رفتار بیمارگونه می باشد.

۱۱-وابستگی با نگرانی واضطراب همراه می باشد ، و دوری موجب رنجش فرد می گردد .
دلبستگی موجب ارامش و نهايت يك رابطه پايدار ميماند .دلبستگی باعث می‌شود تا فرد آرام و قرار گیرد و دست از جستجوی دنیای بیرون بردارد.دلبستگی مایهء رسیدن به کمال است.

۱۲- افراد وابسته به خاطر ترس عمیقی که نسبت به از دست دادن طرف مقابلشان دارند، نمی‌گذارند او آزاد باشد و دائما برای وی محدودیت ایجاد می‌کنند. وابسته بودن به حالاتی چون، کنترل طرف مقابل، حسادت و محدود کردن آزادی منجر می‌شود این اتفاق برای کسانیکه با این دسته از افراد وارد رابطه می‌شوند بسیار ناگوار می‌باشد و اغلب آنها پس از مدتی تصمیم می‌گیرند افراد وابسته را ترک کنند.

۱۳-در دلبستگی رهايی و عشق است ولی در وابستگی رنج !.

۱۴-وابستگي يعنی دوستت دارم و ميخواهمت چون برای من مفيدی ...دلبستگی يعنی ميخواهمت و دوستت دارم حتی اگر برای من مفيد نباشی .

من به خودكار گرانقيمت روی ميزم برای جلسات مهم وابسته ام ، اما به جعبه ی ابرنگ بی خاصيتی كه يادگار دوران كودكيم است دلبسته ام .
من به ميزی كه هر روز پشت ان مينشينم وابسته ام ، به اطاقم ..اما به گلدان كوچك كاكتوس كه كنار پنجره گذاشته ام دلبسته ام .

۱۵- وابستگی آفتی هست که یک رابطه را تهدید کرده و به شکست می کشاند اما دلبستگی منجر به سازندگی و رشد رابطه می شود

۱۶- وابستگی :به رابطه ای اشاره دارد که درآن وجود یک فرد به طرف مقابلش بستگی دارد زندگی بدون او معنی ندارد .
دلبستگی :رابطه ای خاص و پایدار بین دو نفراست که بواسطه خواستن یکدیگر , آن دو به هم نزدیک می شوند و هردو تمایل دارند.

۱۷- وابستگی ناتوانی در عشق ورزیدن به خود و دیگریست .
دلبستگی توانایی عشق ورزیدن به خود و دیگریست .

۱۸- وابستگی از احساس ناامنی نشات می گیرد .
دلبستگی از احساس امنیت و صمیمیت شکل می گیرد .

۱۹- وابستگی آزادی را از شخص می گیرد واو را اسیر دیگری می کند.
دلبستگی به شخص استقلال می دهد .

۲۰- در وابستگی فردرا آن چنان که می خواهیم , شکل می دهیم .
دردلبستگی فرد راهمانطور که هست می پذیریم .

۲۱- وابستگی احساسا ت شدید و غیرقابل کنترل نسبت به معشوق مشاهده می شود.
دلبستگی شدت احساسات مثبت و منفی نسبت به معشوق در حد تعادل قرار دارد

۲۲- وابستگی عشق مشروط است .
دلبستگی عشق غیر مشروط است .

 

 

تفاوت عشق واقعی و وابستگی :

-در يك عشق سالم افرد با هم همبسته‌اند، یعنی فردیت و بودن همديگر را در این دنیا تهدید نمی‌کنند. در این همبستگی، آنها
می توانند حرکت‌هایی موازی انجام دهند. ولی در وابستگی افراد بدون حضور هم، مانعی در زندگی خود پیدا می‌کنند كه عامل آن اضطراب بالا است. تفاوت عشق با وابستگی این است که در عشق سالم، ما فرديت و هويت طرف مقابل را تهدید نمی‌کنیم، فردیت خودمان هم تهدید نمی‌شود و دو فرد در کنار هم پیش می‌روند.

-در عشق سالم دو فرد در کنار هم زندگی را تجربه می‌کنند اما در رابطه وابسته دو فرد در درون هم زندگی را تجربه می‌کنند و در اين نوع با هم بودن هرگز حرکتی رو به جلو رخ نمی‌دهد و ارتباط آنها صرفا در حد بقا و فرار از اضطراب باقی می‌ماند. در عشق سالم افراد در پی تحقق خود بوده و مانع هم نمی‌شوند. در عشق سالم افراد به انتخاب‌های هم احترام می‌گذارند و همیشه به اين باور اعتقاد دارند که عشق باعث رشد فرد می‌شود. در اين ارتباط خوداتكايی تا حد زيادي وجود دارد و از وابستگی‌هایی كه در بسياري از روابط ناسالم، به عشق تعبير مي‌شود ديده نميشود. از ديدگاه تحليل رفتار متقابل، رابطه سالم، رابطه‌ای است كه دو نفر در عين "استقلال" و "آگاهی" با هم رابطه داشته و بتوانند به "صميميت" دست يابند. در يك رابطه صميمی، كاملا ساختار شخصيتی هر دو طرف حفظ مي‌شود و با هم تبادلات سالم و بدون بازی روانی دارند و با كسب "آگاهي" به "استقلال" و "آزادی" می‌رسند و به عقايد، افكار و احساسات هر دو طرف احترام گذاشته می‌شود.

البته مطالب بالا از دید گاه روانشناسان ، به معنای از بین بردن کامل وابستگی‌های عاطفی یا بی‌وفایی و بی‌قیدی نیست، بلکه مدیریت احساسات و برقراری تعادل روحی است و این، تنها به ظرفیت تحمل ما برای طرد کردن یا طرد شدن و نپذیرفتن بستگی دارد.
اگر سخت است که نیازهایمان را مطرح کنیم و برای آنها برنامه‌ریزی درستی داشته باشیم، باید بیشتر روی خود کار کنیم. لازم است، آن‌قدر ظرفیت‌های خود را بالا ببریم که اگر کسی یا چیزی را دوست داریم و امکان دستیابی به آن یا همراه شدن با آن شخص مهیا نشد، بتوانیم قید آن‌را بزنیم. یقین داشته باشید جایگزین‌های مناسب‌تری در سرنوشت ما وجود خواهد داشت. ما نباید به خاطر نداشتن یا به دست نیاوردن چیزی، خود و زندگی‌مان را محکوم به نابودی کنیم.
چنانچه ‌بخواهیم به عنوان یک انسان رشد کنیم، باید یاد بگیریم بر احساسات و هیجانات تند خود غلبه کنیم. اگر در جامعه‌ای تک‌تک افراد به این ظرفیت دست یابند، دیگر شاهد حوادث تلخ در آن جامعه نخواهیم بود.



تعداد بازدید از این مطلب: 189
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست

به وبلاگ من خوش آمدید


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود